این خانم نه تنها تنبل است، بلکه الاغ بزرگی هم دارد. من کاملا می توانم درک کنم که چرا آن مرد اینقدر مشتاق بود که او را در مقعد بگذارد! چگونه می توان در برابر وسوسه لعنت به چنین الاغ چاقی امدادی مقاومت کرد. اما سینه های زرق و برق دار نادیده گرفته شده، من شخصا قطعاً بین آنها کار خواهم کرد.
چیزی که من متوجه نمی شوم این است که آن شخص کیست که روی کاناپه کنار او می خوابد در حالی که بابا دخترش را کتک می زند؟ برادرش؟ شوهر، شاید؟ در تمام مدت حتی یک انگشتش را هم بلند نکرد. یا شاید او فقط چشمانش را نگاه میکرد و بیصدا تکان میخورد؟