این پسر نمی تواند از پس امور مالی خود برآید و نمی تواند به درستی از دخترش محافظت کند. او را نزد یک سیاهپوست فرستاد تا بدهیهایش را بپردازد، و حتی نمیدانست که دو نفر از آنها خواهند بود. و خودش بیهوده در آستان خانه رها شد. البته از دختر پذیرایی مناسبی شد و در دو بشکه زدند، اما بدهی باید بازپرداخت شود و او چاره ای جز رضایت هر دو نداشت. او این کار را کاملاً انجام داد.
بله، پسرخوانده دوبرابر خوش شانس است، اولاً وقتی یک سبزه در خانه زندگی می کند لازم نیست نگران رابطه جنسی باشد و او تمام ظرافت های جنسی را برای آینده به او یاد می دهد!)